×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× =text/java src=http://pagerank.pichak.net/rank/icon/?n=37&united.gohardasht.com/div style=display:noneh1a href=http://pichak.net/blogcod/pagerankپیج رنک گوگل/a/h1h1a href=http://pichak.netپیج رنک/a/h1/div
×

آدرس وبلاگ من

united.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hadi gh

مرد کور و روزنامه نگار خلاق


روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و... آنجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
یکشنبه 20 آذر 1390 - 9:47:54 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


eshg


سال 3000(نظر ندی نامردی)از دست ندین


یه داستان عاشقانه غمگین


نامه عاشقانه پسر9ساله


بیمارستان و عشق


قیمت معجزه


شیطان


کیک مادربزرگ


دوست مرد بهتراست یا دوست زن؟


دختر فداکار


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

71269 بازدید

43 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

64 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements